صدفصدف، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

دلیل زندگی ما

93.01.04-تولد صدف ما

سلام بعد از دو ماه یک کم وقت پیدا کردم که بیام یه کم بنویسم روز چهارم فرورین 93 قرار شد ساعت 8 صبح بیمارستان مادران واقع در میدان تختی بریم برای زایمان     مامان همسرم که از شب قبل اومده بودند منزل ما که صبح زودتر بریم بعد از خوندن   نماز صبح ساعت 6:30 صبح راه افتادیم و رفتیم دم خونه مامان اینا و مامان و الهام   (خواهرم) و هم سوار کردیم و به سمت بیمارستان راه افتادیم وقتی رسیدیم چون   زایشگاه بود کلی خانم قلمبه قلمبه نشسته بودند تا دکترشون بیاد من هم تا رسیدیم سریع   رفتم برای تشکیل پرونده و شنیدن ضربان قلب صدف و فشار خون و.... ...
16 ارديبهشت 1393

38 هفته ...

سلاممممممم به خانم خانمهای ما خوبی گلم دیروز وقت دکتر داشتم که خانم دکتر منو فرستاد پیش یه دکتر دیگه برای گرفتن نوار قلبت و سونو بیوفیزیکال که 2 ساعت طول کشید خدا رو شکر همه چی خوب بود و انشالله اگه زودتر نشه ،4-5 فروردین به دنیا میای خیلی استرس دارم نگرانم وزنت 2870 بود که گفت اگه 1 هفته صبر کنی توپولی تر هم میشی عزیزمممممممم مامانی 1 کم دیگه صبر کن که پلاک جدید باشی 93 باشی نه 92 ...
28 اسفند 1392

33 هفته و 6 روز

سلامممم دختری خوبی عزیزم؟ تند تند آخرین خبرها رو بگم و از شرکت برم خونه که داره دیر میشه روز چهارشنبه گذشته رفتیم سونو با بابا، شما اون موقع 33 هفته و 2 روزت بود،خلاصه خانم دکتره سونو کرد و گفت وزنت 1.922 گرم هستش و خیلی خوبه، صورتتم بهم نشون داد کلی ذوق کردم، اصلا گریه ام گرفته بود، گفتش تازه از خواب بیدار شدی و داشتی خمیازه میکشیدی تازه چیزی که جالب بود این بود که خمیازه که می کشیدی دستت و میذاشتی جلو دهنت،کلی عزیزمم شما مودبی ، گفتش که گریدت 1 هستش و  وضعیتت سفالیک هست. خلاصه اون روز من کلی خوشحال شدیم که دیدیمت، راستی فکر کنم یک کمی بینیت پهن بود ،اصلا چهره ت از جلو چشمم نمیره خانم خانمها ...
27 بهمن 1392

31 هفته و 4 روز-چیدن سیسمونی

سلامممممممممممم عزیزمممممم کم کم شمارش معکوست واسه اومدن داره شروع میشه و من هر روز هیجان و استرسم بیشتر جمعه 11 بهمن سیسمونیه خوشگلت و چیدیم مامان-الهام- نسرین خانم- عطیه- الهه- خاله ها- مامان جون و مادر و حمیده هم اومدند همه برات کادو اورده بودند،بافتنی، پول و طلا مادر برات وان یکاد اورد بود، حمیده پول، خاله اعظم 1 ساعت خوشگل و سارا جونم واست گلسر خریده بود،نسرین خانم همممم برات یک شنل و کلاه خوشگل بافته بود،خاله هم واست ژاکت اورده بود خلاصه همه کلی شرمنده کردند ما روووووووووو حالا تا چند روز دیگه عکسهای سیسمونی تو میذارمممممم کمد و تخت و ... دوستت دارمممم دخملی ...
13 بهمن 1392

30 هفته و 5 روز

سلام دختر گلمممممممم 4 روز پیش رفتم دکتر، خانم دکتر سونو کرد گفت شما ماشالله خوبه خوبی گفت دیگه بزرگ شدی، خانم شدی همه چی خدا رو شکر خوب بود، حالا قراره دیگه 2 هفته 2 هفته برم دکتر از این به بعد. راستی چند تا از چیز هایی که برات خریده بودیممم جا مونده بود حالا خاله الهام ازش عکس گرفته الان میذارم اینجا عزیزکم       تا بعد خداحافظ ...
5 بهمن 1392

29 هفته و 5 روز

  سلاممممم خانم خانمها خوبی عزیزممممممممم؟؟ فردا 29 دیماه هست و 3 روز دیگه تولد بابا هست اما قراره فردا براش تولد بگیریم که 17 ربیع الاول هم هست و سالگرد عقد ما به قمری هست. ایشالا سال دیگه شما هم هستی و با هم برای بابایی تولد میگیرممممم. اگه خدا بخواد 30 دی و یا 2 بهمن میرم دکتر برای چک آپ شما دختر گلم حالا میام می نویسم خانم دکتر چی گفت. خیلی دوستت دارممم   ...
28 دی 1392